چند روز پیش رفتم دفتر سوپروایزر فکس بفرستم دیدم سوپر(خانم شهردار) خیلی کلافه و عصبانیه . من هیچی نگفتم خودش گفت موهام که هست ،شستمشون تمیزه، زیر مقنعه هی عقب و جلو میشه دارم دیوونه میشم(خانوما میدونن یعنی چی). گفتم چرا نبستی ؟ گفت کوتاهه. همون موقع یکی از خدمه ها اومد و من یهو یه فکری به ذهنم رسید وقتی رفت بهش گفتم میخوای موهاتو رو سرت ببافم دیگه ت نخوره؟ گفت کوتاهه ها. گفتم من میتونم . سریع درو بستیم و مقنعشو درآورد. منم از جلو سرش براش بافتم تا پایین یه گیره هم تو موهای خودم بود براش زدم. اینقد خوشگل شد. خودشم یهو مهربون شد گفت: مامان میدونی چند ساله کسی موهای منو نبافته!

ظهر که دیدمش با خنده بهم گفت ت نخورده عالییی دستت درد نکنه :)

تو دلم گفتم حتی یه خانوم 50 ساله با این هیبت و اقتدار که راحت یه بیمارستان میچرخونه و همه هم ازش حساب میبرن دوست داره یه موقع  هایی بشینه و یکی موهاشو ببافه و بهش بگه چقدر خوشگل شدی.

واقعا تو وجود همه تو هرشرایط و سن و سالی یه دختر بچه کوچولو 5 ساله است که دوست داره یکی موهاشو ببافه .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مبلمان اداری آذران فضانما pc95 blog تعمیرات تخصصی موبایل طراحی وب سایت پايگاه خبري تحليلي فرزانگان اميدوار پخش عمده لوازم تحریر فناوری و پشتیبانی برای ابزار تشخیصی خودرو دانلود خلاصه کامل کتاب انقلاب اسلامی منوچهر محمدی منتظر آفتاب